۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

می ترسم ...


می ترسم ، نه از آدمخوارهای جنگل آمازون ، نه از مورچه های آدمخوار شاخ آفریقا ، نه از تمساح های آب شور استرالیا ، نه از هیچ آدمکشی ، نه از نفرینهای خانه های ژاپنی ....، نه از هیچکدامشان نمی ترسم .
از خودم و خودت میترسم که نکند داریم با هم بازی میکنیم ؟!!!!!! این بازی برنده ای ندارد . زخمش از دندانهای کند آدمخواران آمازون هم ریش تر است ، سوزش آن از سم مورچه های آفریقائی بیشتر است و ماندگاریش از نفرین خانه های کینه ژاپنی بیشتر است .

چه میکنی با من ؟ چه بلائی به سرت می آورم ؟ خودمان هم در گیج و گنگش مانده ایم . قبول نداری ؟! به جهنم .....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر