۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

جادوی تسخیرناپذیر ....وحی موسیقی


نمیدانم این چه سرّی است گاهی آنچنان زندگی در هم میپیچد و میپیچاند که گوئی دیگر راهی از میانه به برون نداری و آرزوی دقیقه ای برون ماندن و برون بودن از هر چه اوج و حضیض است ، پیدا میکنی . اما نمی شود ، تا گوشه ای آرام میگیری سقفش بر سرت آوار میشود .
این روزها برمن بر همین منوال گذشته ومی گذرد شاید تلخ تر و سخت تر... اما درست در میان این کوره راه ناگهان یک قطعه موسیقی ، حتی خیلی کوتاه ، ولی به فراخور حال حکم مرکبی تازان را برایت پیدا میکند که تا پا در رکابش می نهی ، آنچنان از این فضا دور می شوی که گوئی هیچگاه آنجا نبوده ای .
شاید همین راه فرار است که بازگشت این حالت را در بار بعدی تازه نگه میدارد بطوریکه فکر میکنی این اولین بار است که احساس میکنی دنیایت به آخر رسیده است ولی هرچه باشد و نباشد ، موسیقی برای من ، بیش از طنینی هماهنگ و دارای هارمونی معنی دارد .
از احساسات نوستالژیک خیلی از قطعات هم که بگذریم ، من برای شنیدن این آوا و موهبت الهی و عطیه برتر همیشه آمادگی و انگیزه دارم . همین حالا دارم این حس را با صدای آسمانی استاد شجریان تجربه میکنم که خود یک موسیقی کامل است و این را نیز بگویم که گفته باشم بر خلاف کتاب در مورد موسیقی کمی سخت گیر و مشکل پسندم ، شاید همین محدوده علایق من را در این حیطه تا حدودی بسته و محدود نگه میدارد.
و اینبار نیز چون دفعات قبل ، وحی موسیقی ، بر من نازل شد و کمی از پیچ و تاب انداخت مرا . که زندگی همیشه بر همین چرخ دوران میکند و تو نیز در محیط این چرخی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر